وبسایت شخصی عرفان مجیبErfan Mojib's Personal Website
معرفی کتاب کتاب کودک داستان یادداشت مصاحبه تماس Art About

ما و آقای پروست را کجا می‌برید؟

عرفان مجیب: ادبیات داستانی معاصر ما تا حد زیادی تحت تأثیر آثار نویسندگان اروپایی و آمریکایی‌ای بوده که از طریق ترجمه راهشان را به حافظه‌ی داستانی ما باز کرده‌اند. این اثرپذیری که استخوان‌بندی ادبیات معاصر را شکل داده در صورت و لباس‌ داستان‌های ایرانی نیز متجلی است. برای ردگیری اثری که غرب بر آثار داستانی ما گذاشته نگاهی گذرا به عناوین رمان‌ها و مجموعه‌های داستانی فارسی نیز کفایت می‌کند. «مردگان جزیره‌ی موریس» فرهاد کشوری، «مونالیزای منتشر»  شاهرخ گیوا، «هتل مارکوپولو» خسرو دوامی، «مرگ آقای سعدی در پاریس» سید مجید حسینی، «مستر جیکاک» احمد حسن‌زاده. این‌ها مشتی نمونه‌ی خروارند که با تأملی مختصر در یک کتابخانه‌ی شخصی صورت‌برداری شده‌اند. اما پا را که در کتابخانه‌های بزرگ‌تر بگذاریم اسامی غربی در عناوین داستانی آن‌قدر زیاد می‌شوند که می‌توان حتی برای طبقه‌بندی‌شان الگوهایی هم تعریف کرد.

در این میان، الگویی که در آن نویسنده به نحوی خود را در ارتباط با یک شخصیت (عمدتاً ادبی) خارجی تعریف می‌کند جذاب‌ترین الگوست. مثال‌های بارز این الگو مجموعه‌ی «من ریموند کارور هستم» مصطفی عزیزی، «من هم چه گوارا هستم» گلی‌ترقی است. هر چند این‌ الگو وارونه‌‌ای هم دارد که از مصدایقش می‌توان به «من ژانت نیستم» محمد طلوعی و «من آناکارنینا نیستم» چیستا یثربی اشاره کرد. عناوینی چون «از پائولو کوئیلو متنفرم» حمیدرضا امیدی و «سلام خانم جنيفر لوپز» را نیز می‌توان در همین رسته طبقه‌بندی کرد. این عارضه در مقیاس کلان حاکی از این باشد که برخی از نویسندگان ایرانی گاه اعتبار اثرشان را در جایی خارج از سیطره‌ی ادبیات فارسی جستجو می‌کنند یا دست‌کم استفاده از اسامی غربی را روش ارتباطی مؤثری با خوانندگان خود می‌پندارند. با صرف نظر از موارد انگشت‌شمار باید گفت در حالی‌ که شخصیت‌های داستانی، پاپ‌استارها و حتی باشگاه‌های ورزشی غربی (مثلاً در «من منچستر یونایتد را دوست دارم» مهدی یزدانی خرم) راه خودشان را به جلد رمان‌های ایرانی پیدا کرده‌اند، مشاهیر ادب فارسی هرگز از چنین اقبالی بهره‌مند نبوده‌اند.

رویه‌ی استفاده از اسامی خارجی با این‌که در سال‌های اخیر شدت گرفته، اما اتفاق تازه‌ای نیست. نمایشنامه‌ی «اگر فاوست یک کم معرفت به خرج داده بود» (۱۳۴۸) عباس نعلبندیان، «دایی جان ناپلئون» (۱۳۴۹) ایرج پزشکزاد، «کریستین و کید» (۱۳۵۰) هوشنگ گلشیری «اتللو در سرزمین عجایب» (۱۳۶۴) غلامحسین ساعدی از نمونه‌های قدیمی‌تر این نوع استفاده از اسامی خاص در عنوان داستان‌ها یا نمایش‌نامه‌های ایرانی هستند.

الگوی استفاده از اسامی جغرافیایی غیربومی هم عناوین زیادی تولید کرده است. «رویای تبت» فریبا وفی، «زن در فرودگاه فرانکفورت» منیرو روانی‌پور، «خیابان مارگوتا شماره ۱۱» مهدی سحابی، «آزاده خانم ونویسنده‌اش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی» رضا براهنی، «مردگان جزیره موریس» فرهاد کشوری، «کوچه‌های پاریس» گیتی صفرزاده و «قصه‌های سانفرانسیسکو» کامشاد کوشان در این رسته قرار می‌گیرند. همین خارج کردن داستان از مرزهای جغرافیایی بومی و گسستن از قید و بندهای سنت، انگار هم دست نویسندگان برای پردازش داستان را می‌گشاید و هم پیروی از الگوهای اروپایی که در ذات ادبیات داستانی ما نفوذ کرده را تسهیل می‌کند.

برخی از نویسندگان با استفاده از اسامی خاص غربی دست به آشنایی‌زدایی می‌زنند و البته در مواردی به اثر خود کارکرد طنز می‌دهند. «اگر فاوست یک کم معرفت به خرج داده بود» عباس نعلبندیان، «هاملت با سالاد فصل» اکبر رادی، «نیچه در فروشگاه» حامد قصری، «نیچه نه فقط بگو: مشد اسماعیل» پرویز کلانتری، «من، منصور و آلبرایت» اثر فرخنده حاجی‌زاده قهرمان و «جستجوی قاتل بروس‌لی» پرویز قاضی سعید  از این نمونه‌ها هستند.

گاهی استفاده از اسامی خاص غیربومی چنان قالب است که خواننده در برداشت اول ممکن است خیال کند با اثری ترجمه‌شده مواجه است. برای مثال در «فرانکولا یا پرومته پسامدرنِ» پیام یزدانجو یک کلمه‌ی فارسی هم پیدا نمی‌شود. «فیلم‌های کتبی سیلویا پلات» مریم عباسیان، «شاخه گلی برای جوتو دی بوندونه» هرمز رياحی، «وعده‌ی دیدار با جوجوجتسو» بهرام صادقی، «به هادس خوش آمدید» بلقیس سلیمانی، «دکتر داتیس» حامد اسماعیلیون، «سانتاماریا» سید مهدی شجاعی، «مادمازل کتی» مریم الیانی و … هم از نمونه‌ٔهایی هستند که در نگاه اول وارداتی به نظر می‌رسند.

بررسی موردی رمان‌ها و مجموعه‌هایی با اسامی خارجی و ارتباط عنوان با متن در این مقال نمی‌گنجد. با این حال، با علم به این‌که نویسندگان مذکور حتماً دلایل خوبی برای انتخاب عناوین داستان‌های خود دارند که گاه بر خواننده‌ها هم پوشیده نیست، سهولت ردگیری غرب‌گرایی در ادبیات فارسی معاصر در سطح کلان حاکی از عارضه‌ای‌ست که دهه‌هاست گریبان ادبیات بومی ما را گرفته است.

story image