وبسایت شخصی عرفان مجیبErfan Mojib's Personal Website
معرفی کتاب کتاب کودک داستان یادداشت مصاحبه تماس Art About

بازمانده‌ی روز: لذت شیرین خیانت

عرفان مجیب: انتخاب ایشی‌گورو به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷ بحث‌های بسیاری را در باب ترجمه‌ی فارسیِ شاهکار مسلم این نویسنده یعنی «بازمانده‌ی روز» بر سر زبان‌ها انداخت. ترجمه‌ای که نجف دریابندری در سال ۱۳۷۵ (حدود ۷ سال پس از انتشار کتاب) از این رمان منتشر کرد از قماش  آثاری‌ست که نظیرش در میان ترجمه‌های فارسی کم‌تر یافت می‌شود. شاید اگر ترجمه‌ی دریابندری را برای کسانی که با کتاب آشنایی ندارند بخوانیم، تا پیش از برخوردن به اسامی خاص، کمتر کسی متوجه شود که با اثری ترجمه‌شده سر و کار دارد. خود مترجم در مقدمه‌ی مفصلش مدعی‌ست لحن مطلوبش را «از لا به لای سفرنامه‌ها و خاطرات و مکاتبات دوره‌ی قاجار» پیدا کرده است و برای بازسازی لحن آقای استیونز، «باتلری» که داستان را روایت می‌کند، از «کلیشه‌های مستعمل و مکرر» زبان امروزی بهره گرفته است. در واقع، هنر اصلی دریابندری دقیقاً در همین‌جا نهفته است: تلفیق عناصر نثر قجری با کلیشه‌های روزمره‌ی فارسیِ نوشتاری مدرن و خلق نثر دوگانه‌ای که برای نمایش تشخّص طنزآمیز راوی معجون اثرگذاری به نظر می‌رسد.

اما پرسش اساسی این‌جاست که آیا نثر شیوا، طنزآمیز و پاکیزه‌ی دریابندری از راه خیانتی فراتر از خیانت ذاتی ترجمه میسر می‌شود؟ برای پاسخ دادن به این پرسش باید قبل از هر چیز به سراغ لحن و سبک متن اصلی رفت.خودِ ایشی‌گورو از شخصیت کلیشه‌ای جیوز، باتلر بذله‌گوی داستان‌های طنزآمیز پی.جی. وودهاوس به عنوان الگوی اصلی شخصیت آقای استیونز یاد می‌کند. در واقع نویسنده، چنان که خود معترف است، به هدف خلق داستانی بین‌المللی، آگاهانه، سراغ کلیشه‌ی رایج باتلر انگلیسی رفته است. با این‌که ممکن بود این ژانرِ کمتر شناخته شده به راحتی مورد غفلت هر مترجمی قرار بگیرد، تشخیص صحیح دریابندری نشان از اشراف او به ادبیات انگلیسی‌ دارد. او در مقدمه‌ی ترجمه‌اش با اشاره به شباهت‌های «بازمانده‌ی روز» با نمایشنامه‌ی کمدی «کرایتونِ تحسین‌برانگیز» نوشته‌ی جیمز بَری نشان می‌دهد که به درستی با عقبه‌ی اثر در دست ترجمه‌اش آشنا بوده است. در واقع، با این آگاهی‌ست که دریابندری به سراغ نثر تلفیقی‌ای می‌رود که به اقتضای ژانرِ اثر بهترین ابزار برای بازآفرینی جملاتی‌ست که علی‌رغم ظاهر پرطمطراقشان باطناً از معنا تهی هستند. به عبارت دیگر، دریابندری با چنین حربه‌ای دقیقاً منظور ایشی‌گورو را از به‌کارگیری یک کلیشه‌ی رایج برای خلق لایه‌ی ساکت و ساکن بیرونی رمانش به خواننده منتقل می‌کند.

ترجمه‌ی دریابندری با این‌که در مقیاس نحو جملات ترجمه‌ی نسبتاً آزادی محسوب می‌شود (شکستن یا ادغام جملات به فراخور نیاز، پس و پیش کردم عناصر جمله و غیره) به سبک نویسنده کاملاً وفادار است. در متن اصلی، طنز کلام استیونز با استفاده از جملات طولانی با ساختی مرکب، عبارت‌های قیدی متعدد، اصطلاحات آماده و واژگان دهن‌پرکن برای صحبت کردن از موضوعات پیش پا افتاده به وجود می‌آید. دریابندری به تأسی از این الگوهای نحوی، با استفاده‌ی به‌جا و هوشمندانه از واژگان «مهجور» و پرهیز از به‌کارگیری زبان شکسته برای گفت‌‌وگوها کلیشه‌های متن اصلی را بازآفرینی می‌کند و به قول آقای استیونزِ فارسی‌زبان «اسباب بهجت خاطر» خواننده را فراهم می‌آورد.

با این اوصاف، تصمیمی که ممکن است از نظر برخی کارشناسان مصداق عدم وفاداری مترجم به متن اصلی تلقی شود اغراق در زبان چاپلوسانه‌ی راوی و به اصطلاح زیاد کردن پیازداغ نوکرمآبی اوست. نمونه‌های این افراط استفاده از لفظ «بنده» به جای ضمیر فاعلی اول شخص، معادل گرفتن «ارباب» برای «employer» و استفاده از ضمایر احترام آمیز «شما و ایشان» است که در انگلیسی مابه‌ازایی ندارند. اما نکته‌ای که باید در بحث‌های این‌چنینی در نظر گرفته شود اجتناب از قضاوت در سطح واژگان و نگاه کلاه‌تر به متن ترجمه است. در واقع با علم به این‌که زبان فارسی به نسبت زبان انگلیسی امکانات بیش‌تری برای ابراز چاپلوسی و تملق دارد، شاید اگر دریابندری در متن فارسی، استیونز را با حربه‌های زبانی مذکور به این درجه از نوکرمآبی نمی‌رسانْد با باتلری طرف بودیم که، بنا به معیارهای فارسی‌زبان‌ها و بر خلاف منظور نویسنده، در عرض خاکساری به جناب لرد دچار لکنت است.

به هر تقدیر اگر هدف اصلی از مطالعه‌ی آثار ادبی را کامجویی از متن تصور کنیم، لاجرم باید بپذیریم که امکان لذت بردن از ادبیات بیگانه عمدتاً با تن دادن به درجاتی از خیانت و اندکی بی‌باکی میسر می‌شود، وگرنه محافظه‌کاری در این عرصه گاه به کشتن شور اثر و خلق آثاری منجر می‌شود که (همچون ترجمه‌ی سراسر وفادارانه‌ی نابوکاف از «یوگنی آنگینِ» پوشکین) در عین دقت و وفاداری به متن، کاملاً خالی از روح ادبیات و به گواه بسیاری از خوانندگان عموماً نخواندنی‌‌اند.

 

این یادداشت در تاریخ ۲۹ مهر ۹۹ در روزنامه‌ی ایران منتشر شده است.

 

story image