عرفان مجیب: چند وقت پیش ویدئویی در شبکههای مجازی دست به دست میشد که در آن وانتی در یک کوچهی تنگ بعد از تصادف با یک خودروی سواری در صدد فرار کردن برمیآید. راننده در این رهگذر به ماشین دیگری برخورد میکند، عنان از کف میدهد و برای خارج شدن از مخمصه همهی خودروهای پارک شده در کوچه را مورد ملاطفت قرار میدهد و کم مانده عابران پیاده را هم زیر بگیرد. بدیهیست که اگر راننده مثل هزاران فردی که در روز تصادف میکنند و تاوان اشتباهشان را میپردازند بعد از تصادفِ اول توقف میکرد و برای رفع خسارت چارهای میاندیشید کار به جاهای باریک نمیکشید. مشابه این اتفاق گاهی در ترجمه هم اتفاق میافتد. مترجم که در معنای واژه یا اصطلاحی شک میکند به جای رفع کردن تردیدش دست به تحریف یا ارائهی تفسیرهای بعید از متن میزند و با اصرار بر اشتباهش متن را به بیراهه میکشاند.
در رمان ترجمهشدهای که اخیراً میخواندم حضور ناگهانی یک «گورخر» در روایتی شهری توجهم را به خود جلب کرد. اولش کنجکاو شدم بدانم گورخر در خیابانی به آن شلوغی در دل شهر چه کار میکند. اما از آنجایی که رمان در هندوستان اتفاق میافتاد، فکر کردم شاید عبور گورخرها هم مثل عبور گاوها امری عادی باشد. شک و تردیدم اما دوامی نداشت، چون مترجم کمی بعدتر اشاره کرده بود که «خط عابر پیاده» به انگلیسی «معبر گورخر» نامیده میشود (این که مترجم چرا وسط ترجمه مستقیماً چنین اطلاعی به ما میدهد بر ما پوشیده است). خب، این یعنی خود مترجم سر نخ اشتباهش را به دست خواننده داده است. در واقع، در زبان انگلیسی خط عابر پیاده به سبب تشابه ظاهریاش با پوست گورخر، zebra-crossing یا به قول مترجم کتاب «معبر گورخر» نامیده میشود. اما با اینکه مترجم ظاهراً به معنای لغت پی برده، همچنان با پافشاری بر اشتباه اولیهی خود متن را چنان ترجمه میکند که گویی در خیابانهای داستان گلهای گورخر به امان خدا رها شدهاند. در ادامه، مترجم در حالی که انگار کاملاً بر تردید اولیهاش فائق آمده اشاره میکند که شخصیتهای داستان خیال میکنند اگر در خیابان بر اثر برخورد گورخرها کشته شوند دولت هزینهی تشییعجنازهشان را پرداخت میکند. این در حالی است که در متن اصلی ابداً خبری از گورخر نیست و منظور نویسنده این است که شخصیتها فکر میکردند که اگر روی خط عابر پیاده کشته میشدند، دولت هزینههای کفن و دفنشان را تقبل خواهد کرد. اشتباه مترجم به همینجا ختم نمیشود و شاهد این هستیم که گورخرها در سطور بعدی ترجمه ی فارسی رمان هم تقدیر شخصیتهای رمان را در دست میگیرند و ماجراهایی ورای منظور نویسنده رقم میزنند.
البته باید پذیرفت که اشتباه جزو لاینفک ترجمه است. دست کم تا وقتی ترجمه به دست نیروی انسانی انجام میشود وقوع اشتباه و لغزش هم اجتناب ناپذیر است، درست مثل رانندگی که هرگز از سانحه و تصادف به دور نبوده است. اما مشکل از جایی شروع میشود که یک اشتباه سهوی، یک تصادف ساده، مهملی برای اشتباهات بزرگتر و بعضاً غیرقابل چشمپوشی میشود. مشکل از جایی شروع میشود که مترجم از کنار تردیدهایش به راحتی میگذرد و به جای شک کردن به برداشت خودش، سعی میکند باقی اتفاقات متن را جوری تفسیر کند که با کژفهمی خودش منطبق شود. مشکل از جایی شروع میشود که راننده به جای کشیدن ترمز دستی و پیاده شدن از ماشین، پایش را محکم روی پدال گاز فشار میدهد.
این یادداشت در تاریخ ۱۳ آبان ۹۹ در روزنامهی ایران منتشر شده است.