برای دوستی چند کتاب خریدهام. در پیامرسانی پیغام داده که پس چرا شماره حساب نمیدهم تا پولش را بپردازد. برایش نوشتهام که قابلش را ندارد. نوشته که صاحبش قابل دارد. نوشتهام که اختیار دارد. جواب داده که تاج سرش هستم. نوشتهام که ای بابا این حرفها کدام است. پاسخ داده که به خدا اگر دروغ بگوید. آنوقت، از این تعارفبازی خسته شدهام و «برچسبی» فرستادهام که در آن گلی خوشآبورنگ، از خجالت، چهره برافروخته. در جوابم برچسبی فرستاده از هنرپیشهی معروفی که دستهایش را بر هم فشرده و در ابر مقابل دهانش عبارت «مرسی با مرام» درج شده است. بعد، انگار که این برچسبها آبی باشند بر آتش آن همه تعارف تمامنشدنی، گفتوگو به طرز معجزهآسایی ختم به خیر شده است. نگاه میکنم میبینم این شکلکها و برچسبهای بندانگشتی چند بار در روز ما را از دور تسلسل نجات میدهند و گاهی چهطور در حالی که واژههامان ته کشیده، قال قضاسا را میکَنند.
برخی کارشناسان اعتقاد دارند شکلکها و برچسبها نه تنها انسان مدرن را تنبل کردهاند، بلکه زبان را هم به مخاطره انداختهاند. دلواپسانی هستند که معتقدند استفادهی کودکان از شکلکها جلوی فکر کردن آنها را میگیرد. معلمانی را دیدهام که شکایت میکنند که دانشآموزانشان در انشا و املا و تکالیف مدرسه برخی مفاهیم را با شکلک نشان میدهند و این را نشانهی کاهلی نسل نو میانگارند. از طرف دیگر، زبانشناسانی هم وجود دارند که شکلکها را تهدیدی برای زبان قلمداد نمیکنند. معتقدند که شکلکها درست شدهاند تا جلوی ابهام را بگیرند و در واقع همان نقشی را به دوش میکشند که لحن در کلام بر عهده دارد. استدلال میکنند که وقتی ۹۳ درصد ارتباطات بشری غیرکلامی است، چه اشکال دارد که در گفتوگوهای متنی هم بخشی از بار ارتباط را به عوامل بصری وابگذاریم. از این گذشته، زبانشناسانی مثل جان مکوُتر معتقدند، از آنجایی که نمیشود تنها با بسنده کردن به شکلکها گفتگو کرد، شکلکها اساساً قادر نیستند آسیبی به زبان وارد کنند. این گروه از زبانشناسان به پروژههایی از قبیل ترجمهی خط به خط رمان «موبی دیک» به زبان شکلکها اشاره میکنند که برای کسی که قبلاً رمان را نخوانده تقریباً نامفهوم است.
خوشمان بیاید یا نه، روزانه چیزی بالغ بر ۶ میلیارد شکلک در جهان فرستاده میشود. کمپانیهای معروف دنیا به تبلیغات از طریق شکلکها روی آورده و بستههای شکلک خودشان را طراحی کردهاند. امروزه شغلی به نام مترجم شکلکها به وجود آمده و آدمهایی هستند که تخصصشان منحصراً طراحی شکلک است. خوب که نگاه کنیم میبینیم شاید شکلکها برای پاسخ گفتن به نیازی دیرین ظهور کردهاند. ولادمیر نابوکاف سالها پیش در مصاحبهای در روزنامهی نیویورکتایمز گفته بود که «اغلب فکر میکنم باید نشانهای گرافیکی برای لبخند وجود داشته باشد… یک براکت منحنی رو به بالا.» در دههی ۱۹۵۰ یکی از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی به نام چارلز بلیز سودای ساخت مجموعه شکلکهایی را در سر میپروراند که بتواند زبان مشترک ملتها شود و آتش جنگ را در جهان خاموش کند. با اینکه ناباکوف و آدمهایی مثل چارلز بلیز مجبور بودند برای تحقق آرزویشان تا ۱۹۸۲ منتظر جرقهی نبوغآمیز اسکات فالمن بمانند، جهان انگار قصدی برای عقبگرد به روزگار پیش از شکلکها ندارد. گواه این مدعا همان خبر شگفتانگیزی است که در سال ۲۰۱۵ از بنیاد واژهنامهی آکسفورد مخابره شد: محبوبترین شکلک جهان، آدمک زردرویی که از چشمهایش اشک شوق بیرون میتراود، به عنوان واژهی سال انتخاب شده بود.
این یادداشت در تاریخ ۳ دی ۹۶ در روزنامهی ایران منتشر شده است.