هد سَرست و نوز بینی، لیپ لب است و آی چو چشم
توت دندان، فوت پا و هند دست و فیس رو
گوش و گردن ایر و نِک، چیک چهره و تانگ آمد زبان
ناف نِیول، دان و پستان را بوسوم، خوان هِیر مو
عرفان مجیب: چارپارهی بالا که به واسطهی نکتهسنجی دوستی، حین بازخوانی سفرنامهی ادوارد براون دوباره بر سر زبانها افتاده، نمونهای از دروس منظوم کتاب محبوب «نصاب»، از منابع آموزشی دوران قاجار است. این کتاب علاوه بر اینکه نشان میدهد در آن دوره پای اشعار تعلیمی به حوزهی آموزش زبان انگلیسی هم وارد شده بودند، حکایت از رواج شیوهای آموزش دارد که با توجه به مقتضیات زمان به حفظ کردن طوطیوار واژگان، خارج از بستر زبانیشان، متمرکز است.
شیوهی آموزش زبانهای خارجی در طول قرون گذشته بیش از شیوهی تدریس هر علم دیگری دستخوش تغییر شده است. از آنجایی که در قرون ۱۷ تا ۱۹ میلادی آموزش زبانهای خارجی بیشتر محدود به زبانهای کلاسیک لاتین و یونانی میشد، شیوهی «دستور-ترجمه» پاسخگوی نیاز زبانآموزان بود، هر چند این روش به سبب چشمپوشی از جنبهی گفتاری و شنیداری امروزه از رواج افتاده است. روش «دستور_ترجمه» در اواخر قرن نوزدهم با آزمونوخطاهای چهرههایی چون فرانسوا گوان (۱۸۹۶-۱۸۳۱) و ماکسیمیلیان برلیتز (۱۹۲۱-۱۸۵۲) جای خود را به «روش مستقیم» داد که با الگو قرار دادن روند اکتساب زبان در کودکان، بر تعامل به زبان هدف در کلاسهای درس تمرکز داشت. این روش در ابتدای قرن بیستم جای خود را به سازوکار پادگانی «شنیداری-گفتاری» داد که مبتنی بر تکرار جملات و جایگزین کردن اجزای جمله با واژگان تازه بود. روش «شنیداری-گفتاری» که پس از جنگ جهانی دوم بنا به نیاز آمریکاییها به یادگیری زبان متحدان خود طراحی شده بود به «روش ارتشی» نیز شهرت داشت. در پی انقلاب زبانی نوام چامسکی و تأکید روانشناسان قرن بیستمی بر ماهیت «بین فردی» زبان، کمکم روشهای جدیدی جایگزین روش «شنیداریـگفتاری» شدند که از آن جمله میتوان به «روش خاموش» اشاره کرد که مبتنی بر دخالت حداقلی مدرس در کلاس درس بود. عمر کوتاه چنین شیوههایی در قرن بیستویکم ما را به روشهای مبتنی بر رویکرد «ارتباطی» در آموزش زبان رساند. مهمترین رکن این رویکرد تأکید بر توانایی برقراری ارتباط مؤثر در زبان هدف و یادگیری همزمان تمامی قابلیتهای زبانی اعم از دستور و واژگان و تلفظ و گفتار و شنیدار است. بر اساس چنین مشیای شیوههایی که تنها به جنبههای محدودی از زبان (مثلاً تنها صحبت کردن) میپردازند ناکارآمد و ناکافی تلقی میشوند.
علیرغم آگاهی جامعهی دانشگاهی کشور نسبت به نظریههای نوین آموزشی، امروزه هنوز شاهد فعالیت مؤسسات و مدرسانی هستیم که اصل آموزش همزمان همهی قابلیتهای زبانی و ضرورت مبنا قرار دادن زبان هدف را نادیده میگیرند و هر کدام با ساخت ویترینی رنگارنگ سعی میکنند مشتریانی برای خود دستوپا کنند. با اینکه ثابت شده زبانآموزی راهحل میانبُر ندارد و نمیشود در این مسیر یکشبه ره صد ساله پیمود، عدهای از کاهلی و میل به زود رسیدن مخاطبان استفاده میکنند و روشهای تکبعدیای چون یادگیری در خواب، یادگیری با نوارهای صوتی و فلشکارت و… را تبلیغ میکنند. عجیبترین و جدیدترین مورد از این رسته روش موسوم به «رمزگردانی» است که ظاهراً از برخی مدرسان کنکور به عرصهی زبانآموزی وارد شده. اخیراً ویديویی در فضای مجازی منتشر شده که در آن یکی از هنرپیشههای زن سینما و تلویزیون را در حال یادگیری زبان انگلیسی نشان میدهد. در این ویدیو، مدرس سعی میکند معادل فارسی واژهی ambush (به معنی کمین کردن) را با اشارهای مطایبهآمیز به «عمهی جورج بوش» که به گفتهی او «در آمریکا منتظر است به هر کسی حمله کند» در ذهن زبانآموز جا بیاندازد. این روش به فرض که علیرغم بیقوارگی دال در برابر مدلول در لحظهی فراخواندن واژهی مورد نظر درست عمل کند، معلوم نیست چگونه میتواند خارج از بستر رایجش منجر به مکالمهی سلیس و صحیح، درک صحیح مطالب و برقراری ارتباط مؤثر در لحظه باشد. فارغ از اینکه روشهایی از این دست بیشترِ اشتباهاتی که تاریخ زبانآموزی پشت سر گذاشته را تکرار میکنند، یادآور شیوهی قجری آموزش زبان هستند که در بالا به نمونهای از آن اشاره شد. به علاوه، محبوبیت چنین روشهایی نشان میدهد که برخی جریانها در عرصهی زبانآموزی بیراهههای ناهموار را به شاهراههای هموار ترجیح میدهند و در مقولههای علمی نیز ــهمچون سیاستــ خواستار رجعت به گذشتهای هستند که به رغم ماهیت نوستالژیکش چندان هم درخشان نبوده است.