عرفان مجیب: ابتدا اعتراضمان به این بود که وقتی هنوز این همه اثر ترجمهنشده وجود دارد چرا مترجمان و ناشران به یکباره سراغ یک اثر خاص میروند. مگر نه این است که چنین هجومی منافع همهی طرفها را به مخاطره میاندازد؟ اعتراضمان به این بود که چرا مترجمان یک کتاب را آنقدر ترجمه میکنند که آنها که دیرتر رسیدهاند برای انتخاب عنوانی منحصربهفرد به پرپوچنویسی میافتند. بعدها شستمان خبردار شد که بسیاری از این ترجمهها، در اصل، نسخهای از ترجمههای قبلی هستند که دستخوش جرح و تعدیلی جزئی شدهاند. کمی بعد با مترجمان جوانی آشنا شدیم که تنها راه توجیه کارنامهی پر و پیمانشان این بود که برای قلمشان سرعت نور و برای شبانهروزشان بلندای چند هفته فرض کنیم. قضیه به اینجا ختم نشد. هنوز دیری نگذشته بود که خبردار شدیم بعضی از این «مترجمان» عافیتطلب حتی زحمت عوض کردن جملهها را هم به خودشان نمیدهند و عین ترجمهی مترجمان بختبرگشتهی اصلی را بازنشر میدهند. قهرمان این عرصه «نابغه»ی پانزدهسالهای بود که عنقریب از حیث تکثر ترجمهها گوی سبقت را از بسیاری از پیشکسوتان این عرصه خواهد ربود. اما تیر خلاص انگار زمانی به قلبمان اصابت کرد که در خبرها خواندیم که ناشری در نمایشگاه کتاب امسال جلوی چشم همگان برای نوشتن نام فرزندان دلبند ملت به عنوان مترجم کتابهایش اعلان رسمی داده است است. با اینکه هنوز از کیفیت مرحلهی بعدی این سیرک خبر نداریم، از روند موجود میتوان حدس زد که احتمالاً در آینده در میادین شهر مترجمان را به صلابه بکشند و از رونویسهای جوان بخواهند روی تن عریانشان ته سیگارهایی خاموش کنند که با کاغذ ترجمههاشان پیچیدهاند.
اما آیا گروتسکنمایی ماجرا کمکی به برون رفت از بحران خواهد کرد؟ گمان نمیکنم. نقطهی روشن ماجرا اینجاست که ظاهراً وقتی پای حقوق مؤلف (در قیاس با حقوق مترجم) به میان میآید وضع به این تیرگی نیست. همین چند روز پیش در خبرها خواندیم که دادگاهی در پی شکایت اردلان سرفراز از سه خوانندهی نامی به خاطر استفادهی بدون اجازه از ترانههایش احکام شدیدی صادر کرده است. پس چرا قانون در دفاع از مترجمان چنین جدیتی بروز نمیدهد؟ پاسخ را شاید بتوان در این حقیقت دردناک جستوجو کرد، که به سبب خلأ قانونی موجود، خود مترجمها سالهاست به طریق اولا در مظان اتهامِ عدم پایبندی به حقوق مؤلفین هستند. با اینکه انتشار ترجمهی آثار خارجی بدون هماهنگی با صاحب اثر عموماً فاقد قبح عرفی و قانونی است، گاه اعتراضاتی از بیرون بازار کتاب نگاهها را به خود جلب میکند. مؤلفانی که در این سالها نسبت به نشر بدون اجازهی آثارشان در ایران معترض شدهاند حالا دیگر سیاههی بلندبالایی را تشکیل میدهند که نامهای بزرگی چون میلان کوندرا و جان بارت و ژوزه ساراماگو را در بر میگیرد. به علاوه، همین چند روز پیش بود که رئیس اتحادیهی جهانی ناشران در غرفهی ایران در نمایشگاه کتاب فراکفورت به صراحت از فعالیت ناشران ایرانی در حوزه ترجمه آثار خارجی انتقاد کرد. اما چارهی رفع این نابسامانی چیست؟ بر کمتر کسی پوشید باشد که سرراستترین چاره اجرای قانون کپیرایت جهانی و پیوستن به کنوانسیون برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری است. اما با قدری واقعبینی متوجه میشویم که چنین رویایی تا محقق شدن موانع زیادی بر سر راه دارد؛ موانعی از عدم تطابق قیمتهای جهانی با قیمتهای داخلی تا مشکل ممیزی و بلاتکلیفیای که تصویب چنین قانونی برای انبوه کتابهای موجود به وجود میآورد. اما تا رسیدن لحظهی موعود پیوستن به قطار جهانی کپیرایت میشود با اقداماتی داوطلبانه اوضاع را تا حدی سامان دهند و از بیعملی و دست روی دست گذاشتن دوری کرد.
قبل از پرداختن به مصادیق چنین اقداماتی باید تصریح کرد که دود این آشفته بازار ترجمه تنها به چشم مترجمانی که گاهی مجبورند عایدی ناچیزشان را با چند همکار و چندین «رونویس» شریک شوند نمیرود، بلکه خوانندهها هم سالهاست از این وضع نابهسامان رنج میبرند. برخلاف چیزی که کتابخوانها در ژاپن و سوییس و ترکیه و جاهای دیگر دنیا تجربه میکنند خریدن اثر ترجمه شده در ایران به خریدن هندوانه شبیه شده که فوت و فنهایی دارد که خوانندهها در گذر سالها با آزمون و خطا کسب میکنند. همین خوانندگانی که به مدد تجربه آموختهاند کیفیت ترجمهها و میزان ممیزی و کیفیت چاپ و غیره را پیش از خرید ارزیابی کنند میتوانند، حالا که کارد به استخوان رسیده، یک مؤلفهی اضافه را هم در انتخابهای خود لحاظ کنند: مسألهی حقوق مترجم. به عبارت دیگر خوانندگان با قدری فرهنگسازی میتوانند به خرید محصولاتی که حقوق مترجمانشان را تأمین میکند تشویق شوند. به عبارت دیگر خریداران میتوانند وقتی بین چند ترجمه حق انتخاب دارند ترجمهای را انتخاب کنند که حقوق مؤلف را به رسمیت میشناسد. این دقیقاً همان الگویی است که «تجارتهای منصفانه» برای حمایت از تولیدکنندگان به راه انداختهاند: سازوکاری که به جای وابستگی به پیشتیبانهای قانونی به نیکسرشتی مصرفکنندگان وابسته است. در جهان امروز خریداران محصولاتی که برچسب تجارت منصفانه دارند با علم به اینکه تولیدکنندگان تحت استثمار قرار نگرفتهاند حتی حاضرند برای محصول بهای بیشتری هم پرداخت کنند. این به نظر تنها الگوییست که میتواند پیش از اصلاحات قانونی لازم حداقل بخشی از مترجمان را از مهلکهی موجود نجات داده و اعتبار خدشهدار شدهی بازار ترجمهی ایران در عرصههای بینالمللی را جبران کند.
عملی کردن الگوی تجارت منصفانه در ترجمه مستلزم تشکیل باشگاه یا انجمنیست که اعضای آن به اصول و قواعد خاصی پایبندند و خوانندگان هم آنها را به رعایت کردن این قواعد میشناسند. اصل نخست برای اعضای این انجمن تلاش برای مذاکرهی داوطلبانه با نویسندگان بر سر انتقال حقوق معنویست. بر اساس تجارب شخصی خود و همکارانم میتوانم به جرأت ادعا کنم که با تشریح صادقانهی اوضاع ویژهی بازار ایران (تیراژ و قیمت تمام شده و خلأ قانونی) در بسیاری از موارد نویسندهها به صلح کردن بر سر حقوق معنوی اثرشان برای ترجمهی فارسی رضایت میدهند. در واقع بیشترِ اوقات عصبانیت نویسندگان خارجی به این سبب است که مترجمهای ایرانی حتی یک اطلاع ساده دربارهی ترجمهشان و چند نسخه از کتاب را هم از آنها دریغ میکنند. عضویت در چنین انجمنی این امکان را در اختیار مترجمان قرار میدهد که از تجارب موفق همکارانشان دربارهی مذاکرهی حقوق مؤلف استفاده کنند و به مرور زمان ضریب موفقیت را در مذاکرات بالاتر ببرند. مترجمان عضو حتی میتوانند با هماهنگی خود مؤلفین در عوض پرداخت حق کپیرایت مبلغی در حد وسع خود برای پرداختن به خیریههای مشخص اختصاص دهند. کارکرد ثانویهی این انجمن اطلاعرسانی دربارهی پروژههای در دست ترجمهی اعضاست که نهایتاً مترجمان عضو را در برابر «موازیکاری» محفاظت میکنند. تشکیل چنین انجمنی که میتواند به سادگی تأسیس یک وبسایت با امکان عضویت کاربران باشد فارغ از کارکردهای درونسازمانی خود به خوانندگان نیز فرصت شناسایی ترجمههای منصفانه را میدهد و ناشران درستکار را نیز ترغیب به همکاری با اعضا میکند.
با اینکه مذاکرات شخصی برای صلح کردن بر سر حقوق معنوی ممکن است در مواردی به شکست منجر شود و علیرغم اینکه مترجمان ممکن است در بدایت نسبت به شفافسازی پروژههایشان اکراه داشته باشند، تشکیل چنین حلقهای از مترجمان تحولخواه میتواند هستهی تغییری باشد که میتواند هم خوانندگان را از سردرگمی برهاند، هم حساب مترجمان پاکدست را از رونویسهای سودجو جدا کند و هم به تقویت بنیان تجارتهای منصفانه منجر شود. با اینکه تشکیل چنین انجمنی همچنان مشکل سودجویی و زیادهخواهی برخی ناشران را به قوت خود باقی میگذارد، این انجمن میتواند مثالی دیگر برای جنبشهایی باشد که فراتر از قانون و عرف خیر و انصاف را با شیوههای داوطلبانه برای جامعه به ارمغان میآورند و با حساب کردن روی نیکخواهی عمومی تغییر مثبت را به تغییرات قانونی بعید موکول نمیکنند.
۲۴ مهر ۹۶