وبسایت شخصی عرفان مجیبErfan Mojib's Personal Website
معرفی کتاب کتاب کودک داستان یادداشت مصاحبه تماس Art About

از دست گوگل

عرفان مجیب: دو جهانگرد با کوله‌پشتی‌های سنگین، لباس‌های رنگین و صورت‌های گشاده زیر بازاری مسقف با دیوارهای کاه‌گلی، جلوی یک مغازه‌ی آب‌میوه‌فروشیِ ایستاده بودند، گاه با هم پچ‌پچه می‌کردند و گاه بلندبلند می‌خندیدند. آمده بودم تا نوشیدنی خنکی سفارش بدهم و همان‌جا در خنکای سرپناهی چندصدساله‌‌ گلویی تازه کنم. از خشِ صامت‌های پرتکرار صحبت‌هاشان حدس زدم که باید هلندی باشند. نگاهشان به فهرست نوشیدنی‌های مغازه بود که به انگلیسی و فارسی روی دیوار کاشی‌کاری‌شده‌ی مغازه‌ خودنمایی می‌کرد. در جست‌وجوی نوشیدنی دلخواهم، شروع کردم به خواندن فهرستِ روی دیوار و هنوز به مورد دوم نرسیده، علت پچ‌پچه‌ها و خنده‌های مهمانان هلندی شهرمان را کشف کردم. ناخودآگاه خنده‌ام گرفت و تصادفاً نگاهم به نگاه آن دو جهانگرد خندان گره خورد: حالا سوژه‌ی مشترکی برای خندیدن پیدا شده بود و البته بهانه‌ای برای گفت‌وگو. ماجرا از این قرار بود که ترجمه‌ی انگلیسی دچار اشتباهات فاحشی بود که هر زبان‌دانی را به خنده وامی‌داشت. برای مثال «شربت گلاب» طوری ترجمه شده بود که اگر دوباره به فارسی برگردانده می‌شد چیزی شبیه به «شیره‌ی عرق تنِ گل سرخ[1]» درمی‌آمد، یا «عرق بیدمشک» به انگلیسی جوری نوشته شده بود که بازگو کردنش از ادب به دور است، یا ترجمه‌ی «عرق بید و شاطره» عبارت مضحک «پشم و عرقِ عرق[2]» از آب درآمده بود. صاحب مغازه، مشکوک به خنده‌های مشترکمان، پیش آمد و سبب را جویا شد. قضیه را که برایش توضیح دادم موضوعی تدافعی گرفت و مدعی شد که نام نوشیدنی‌ها را خودش توی گوگل زده، ترجمه‌ها را شخصاً و با کمال دقت روی کاغذ نوشته و برای برادرش که در یک دفتر تایپ و تکثیر کار می‌کند فرستاده تا در طراحی بگنجاند. چنان از شیوه‌ی کارش مطمئن بود که در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید در این رهگذر خطایی بروز کرده باشد.

از مغازه‌ی آب‌میوه‌فروشی که بیرون آمدم، به اعتبار آن کشفیات مفرح و خنده‌های مشترک با جهانگردها همقدم شدم. در مسیر کوتاهمان تا بنایی تاریخی در همان حوالی یکی دو غلط دیگر هم در تابلوهای شهری پیدا کردیم و صحبت‌مان راجع به خدمت و خیانت ترجمه گُل انداخت. دوستان جهانگردم که حالا دیگر به نام میشناختمشان از تجربیات مشترکشان در چین گفتند و بلایی که سرویس ترجمه‌ی گوگل بر سر تابلوهای شهری این کشور آورده است. لوکاس از تابلوی یک پارکینگ عمومی می‌گفت که رویش، به عنوان ترجمه‌ی یک دستور ترافیکی، عین پیام خطای سایت گوگل را درج کرده بودند و جولیا از پارکی که در فرایند ترجمه «پارک نژادپرست[3]» از آب درآمده بود.

در ایران شر ماشین ترجمه‌ی گوگل تنها گریبان منوی رستوران‌ها و تابلوهای اماکن توریستی را نمی‌گیرد. گاهی پارچه‌نوشته‌هایی که در راهپیمایی‌های رسمی افراشته می‌شوند با کمک مترجم گوگل تبدیل به دستمایه‌‌هایی برای طنز می‌گردند و نتیجتاً کارکرد معکوس پیدا می‌کنند. همین چند وقت پیش، روابط عمومی شرکت گازِ یکی از شهرستان‌های کشور، در اعلانی به مناسبت روز قدس، عبارت «گرامی باد» را به «نسیم عزیز[4]» ترجمه کرده بود و اسباب تفریح مردم را در شبکه‌های اجتماعی فراهم آورده بود. چنین اشتباهاتی که گاه حتی در ترجمه‌ی احادیث و آیات هم دیده می‌شود، متأسفانه، در بین دست‌اندرکاران امر توجه کمی برمی‌انگیزد. این در حالی‌ست که راه رفع مشکل ساده و سرراست است: دست شستن از مترجم گوگل (تا رفع معایب موجود) و سپردن کار به دست مترجم‌های کاردانی از جنس گوشت و پوست؛ وگرنه با این نبوغی که ماشین گوگل ــ‌دستکم در ترجمه‌ی فارسی به انگلیسی‌ــ نشان می‌دهد باید همچنان شاهد «نوشابه‌»‌هایی باشیم که در منوی انگلیسی ساندویچی‌ها «خروس[5]» می‌شوند، «عدسی»‌هایی که در غذاخوری‌ها به «لنز[6]» ترجمه می‌شوند و «صافکاری‌»هایی که در سیر و سلوک خود در زبان بیگانه به درجه‌ی «خوراکِ کاری نرم[7]» نایل می‌آیند.

[1] Rose Sweat Syrup

[2] Wool and Sweat Sweat

[3] Racist Park

[4] Dear Wind

[5] Cock

[6] Lens

[7] Smooth Curry

story image