وبسایت شخصی عرفان مجیبErfan Mojib's Personal Website
معرفی کتاب کتاب کودک داستان یادداشت مصاحبه تماس Art About

تلاش برای نام‌گذاری چیزی که عوض نمی‌شود*

عرفان مجیب: نعومی شهاب نای، شاعر، ترانه‌سرا و داستان‌نویس ساکن ایالات متحده، در سال ۱۹۵۲ از پدری فلسطینی و مادری آمریکایی در سنت لوییس متولد شد. او بخشی از دوران کودکی‌اش را در بیت‌المقدس و بخشی دیگر را در تگزاس سپری کرد. تأثیر زندگی در دو بستر فرهنگی متمایز بر شعر او اثری ژرف گذاشت، به طوری که مسأله‌ی ریشه‌ها، هویت و سرزمین به درون‌مایه‌های اصلی اشعارش بدل شدند. نای که شعر را در زندگی عادی مردم و سنت‌های خانوادگی‌ جست‌وجو می‌کند، از همان نخستین مجموعه‌ی شعر خود که با عنوان «راه‌های متفاوت دعا کردن» منتشر شد به موضوع تشابهات و تمایزات فرهنگ‌ها پرداخت. سروده‌های او که اغلب سرراست، صریح و برای همگان قابل‌فهم هستند عمدتاً با تلفیق تصاویر روزمره و پیش‌پاافتاده با پرسش‌های فلسفی ژرف ساخته می‌شوند. او که برای نوشته‌هایش جوایز بسیاری از جمله جایزه‌ی معتبر شعر پترسون را تصاحب کرده در بسیاری از اشعارش به موضوع اشغال سرزمین‌های فلسیطینی، ریشه‌های سرزمین‌ پدری‌ و فرهنگ خاورمیانه‌ می‌پردازد. با این‌که این شاعر فلسطینی‌ـ‌آمریکایی در اشعارش کمتر با اشارات مستقیم به مسأله‌ی مقاومت پرداخته، سروده‌هایش سرشار از مضامینی هستند که مواضع سیاستمداران غربی در قبال سرزمین‌های اشغالی را به چالش می‌کشند. در قطعه‌ای که در ادامه می‌خوانید، نای با زبانی کنایه‌آمیز به ظلمی که اشغالگران و حامیان غربی‌شان به ملت فلسطین روا می‌دارند انتقاد می‌کند. این شعر که پس از اقدام تحریک‌آمیز اخیر رییس‌جمهوری ایالات متحده در به رسمیت شناختن «بیت‌المقدس» معنای تازه گرفته از دیدگاه شهروندی دوملیتی روایت می‌شود که از داخل خاک آمریکا به سیاست‌های خصمانه‌ی دولتمردان آمریکایی در قبال فلسطینی‌‌تبارها اعتراض می‌کند.

 

نامه‌هایی که رییس جمهورم نمی‌فرستد

 

رفیق عزیز، متأسفم بابت آن مسابقه‌ی فوتبال

که در آن شرکت نخواهی کرد، چون دیگر…

فوزیه‌ی عزیز، می‌دانی، من خودم هم مادر دارم

پس می‌توانم تصور کنم که…

شادیه‌ی عزیز، به پدرت فکر کن

و به دموکراسی، مطمئنم که انتخابت از این بین…

نه، نه، سامی، درست نیست

چیزی که در کارزار اتنتخاباتی‌ام گفتی درست نیست،

این‌که کشور ما از شما متنفر است،

ما واقعاً از حرکت شما به سمت آزادی حمایت می‌کنیم

برای همین است که دیگر

نه خانه‌ای دارید، نه خانواده‌ای، نه روستایی…

حسن عزیز، کاش می‌توانستی نگاه کلان‌تری داشته باشی…

ماری عزیز، متعجبم از این‌که نامت را

مسیحی می‌خوانیم، چون شما خودتان…

ربیعای عزیز، بابت حمله‌ی قلبی‌ات متأسفم،

می‌دانم که حتماً وضع دشواری‌ست

این‌که آدم همه‌ی زندگی‌اش را در اشغال بگذراند.

قرار است چند بمب دیگر بفرستیم

تا متجاوزین را تقویت کنیم،

اما امیدواریم روزی در منطقه صلح برقرار شود،

متأسفم که تو آن‌جا نخواهی بود که شاهدش باشی…

سهیر عزیز، البته که صدا برای اعتراض کردن است

اما نمی‌بینی که ما هم

در جهت منافع شما حرف می‌زنیم…

شریف عزیز، خشونت اشتباه است

مگر این‌که ما به کار بگیریمش،

آخر چرا این حرف را درک نمی‌کنید…

نادیای عزیز، از کشوی اختصاصی‌ میزت خبر نداشتم،

می‌دانی که من هم دوست دارم

چند شئ بامعنا برای خودم نگه دارم…

رمزی عزیز، تو واقعاً الان باید گریه کردن را متوقف کنی

و برسی به کسب‌وکارت…

دادوی‌ عزیز، می‌دانم پنج بچه

برای از دست دادن در یک چشم بر هم زدن خیلی زیاد است

اما ما نمی‌توانیم تلاش‌هامان را متوقف کنیم…

فاطمه‌ی عزیز، البته که من هم ملت شما را دوست دارم

اصلاً هم‌اتاقی خودم در کالج یک لبنانی بود…

محمد عزیز، کاش فرصت داشتم

که به نامه‌ات پاسخ بدهم، ولی باید بدانی

که نامه‌های زیادی این‌جا روی هم تل‌انبار شده‌اند…

 

:نعومی شهاب نای

ترجمه‌ی عرفان مجیب

 

* عنوان یادداشت از شعری از همین شاعر انتخاب شده است.

** به زودی منتخبی از اشعار نعومی شهاب نای به همین قلم منتشر خواهد شد.

 

 

story image