عرفان مجیب: یکی از تفاوتهای بارز زبانهای اروپایی با زبان فارسی امکان تفکیک جنسیتی ضمایر است. در حالی که زبانهایی که ریشهی لاتین دارند حتی اشیاء را هم به دو قسم مذکر و مؤنث (و گاه خنثی) تقسیم میکنند، زبان انگلیسی این تفکیک را تنها در مورد اشخاص قائل است. تفکیک جنسیتی ضمائر در زبان انگلیسی به شفافیت بیشتر زبان کمک میکند و راه را بر ابهام میبندد. این در حالیست که در زبانی مثل فارسی وجود ضمایر بدون جنسیت باعث شده، به فرض، هرگز مطمئن نشویم که معشوق در کلام شاعران پارسیگو زن بوده یا مرد. با این اوصاف، با رواج جنبشهای برابریخواهانه و با اهمیت گرفتن حقوق اقلیت، در حوزهی زبان هم برخی فعالان اروپایی کمر به کشتن جنسیت بستهاند. امروزه در مراکز آموزشی کشورهای انگلیسیزبان، در کنار ضمایر متعارف he و she ضمیر نوظهور ze و مشتقاتش را نیز معرفی میکنند و گاه استفاده از ضمیرِ سابق بر این جمعِ they را در نقش مفرد ترویج میکنند. با اینکه به نظر میرسد این آرمانخواهی تا فراگیر شدن راه درازی در پیش دارد، پرسش اینجاست که چنین انقلابی در زبان، در صورت تحقق، چه عواقبی به همراه خواهد داشت.
برای روشن شدن ابعاد این قضیه ذکر مثالی تطبیقی از ترجمهی انگلیسی به فارسی روشنگر است. اخیراً در ترجمهی یک رمان به فصلی برخوردم که در آن دو شخصیت بینام (یکی زن و دیگری مرد) با قهرمان داستان وارد تعامل میشوند. در نسخهی انگلیسی این دو شخصیتِ بینام با ضمایر مؤنث و مذکر به خوبی از هم متمایز میشوند. اما در زبان فارسی، در فقدان چنین امکانی، مترجم مجبور است برای شفافیت تمهیدات ویژهای بیاندیشد. مترجمان ما اغلب چنین مشکلی را با تکرار اسامی شخصیتها رفع میکنند، به بیان سادهتر به جای استفاده از he و she (و سایر وجوهشان) نام شخصیت را به کار میگیرند. اما در صورتی که شخصیتها فاقد اسم باشند تکلیف چیست؟ راهحلهای متعددی برای رفع چنین مشکلی به ذهن میرسد. یک راه حل خلاقانه استفاده از الگوی گویشوران زازاکی است که به آخر واژگان مذکر یک «و» اضافه میکند. با این الگو میشود به جای ضمیر فاعلی مذکر از «اوو» و برای ضمیر فاعلی مونث از «او» استفاده کرد. اما علیرغم سادگی و کارآمدی این روش خلاقانه، چنین عمل نامأنوسی ممکن است ضمن پرت کردن حواس خواننده از موضوع اصلی، حاشیه را به متن بدل کند. راه حل دیگر برگزیدن نام برای شخصیتهای بینام رمان است که البته چون از مراد نویسنده به دور است مصداق دخل و تصرف افراطی در متن تلقی خواهد شد. راه حل دیگر استفاده از معرفهایی چون «زن»، «مرد»، «پسر»، «دختر» و نظایر آن برای شخصیتهاست که آن هم محدودیتهای خودش را دارد. مثلاً استفاده از «پسر و دختر» ممکن است در مواردی سن شخصیتها را پایینتر از سن واقعیشان جلوه میدهد، یا استفاده از «مرد و زن» ممکن است در مواردی از صمیمیت میان شخصیتها بکاهند. راه حل دیگر این است که بارزهای از شخصیت را انتخاب کنیم و با آن صفتی بدل از اسم بسازیم. مثلاً اگر شخصیت زن داستان در جایی از متن اصلی «غریبه» خوانده شده او را در مواقعی که استفاده از ضمیر موجب ابهام میشود «غریبه» بخوانیم و به این طریق از گژتابی بپرهیزیم.
با همهی این تفاصیل، فارغ از راه حلی که مترجم برای رفع گژتابی در ترجمهی ضمایر اتخاذ میکند، پرسش بنیادیتر این است که زبانهای اروپایی چرا باید با تحمیل ضمایر بدون جنسیت چنین امکان کارآمدی را از خود سلب کنند؟ آیا رواست برای تأمین منافع اقلیت چنین ابزار مهمی را از چنگ زبان بیرون آورد؟
این یادداشت در تاریخ ۹ دی ۱۳۹۹ در روزنامهی ایران منتشر شده است.