وبسایت شخصی عرفان مجیبErfan Mojib's Personal Website
معرفی کتاب کتاب کودک داستان یادداشت مصاحبه تماس Art About

گفت‌وگویی با عرفان مجیب به بهانه‌ی آغازبه‌کار «لهجه‌‎یاب»

عرفان مجیب در مالزی و کانادا زبان و ادبیات انگلیسی خوانده، داستان‎‌نویس خوبی است و ویراستاری می‌‎داند؛ حالا هم چند هفته‌‎ای است که با راه‌اندازی کانال تلگرامی‌‎اش یادمان آورده چه گنجینه ارزشمندی از لهجه‌ها و گویش‌ها در اختیار داریم. او متن کوتاهی درباره زیبایی تفاوت‎های زبانی نوشته و از مردم خواسته‎ متن را با لهجه‌ی خودشان بخوانند و صدای‎شان را برای کانالش بفرستند. ایده‌اش در همین فرصت کوتاه مرزها را در نوردیده و اخیراً ژورنال معتبر Asymptote در جمع‌بندی هفتگی از اتفاقات ادبی جهان به آن پرداخته است (ببینید).

لهجه‎‌یاب، از کجا سروکله‌‎اش پیدا شد؟

راستش را بخواهید از خراسان. اخیراً با جمعی تاریخ بیهقی می‎خوانیم و برای بهتر فهمیدنش، درس‌گفتارهای آقای «مهدی سیدی»، مصحح این کتاب، را گوش می‌‎دهیم. در همان جلسه‌ی مقدماتی ایشان با همان ته‎‌لهجه‌‌ی خراسانی‌ از عبارت «خیلی زیبایه» استفاده کردند که به‎ نظرم شیرین آمد. در فارسی معیار، چسباندن فعلِ «است» به واژه‎‌های قبلی‎‌اش کمی سخت و ثقیل است. برای همین فکر کردم چقدر خوب می‌شد اگر از این شیوه‌ی خراسانی‌ها در فارسی روزمره‌‎مان هم استفاده کنیم. همیشه آرزو داشتم پای این قبیل شیوه‌ها و واژه‎‌ها را از سراسر مملکت به فارسی معیار باز کنیم. از طرف دیگر، به عنوان یک مترجم گاهی با کلماتی خارجی مواجه می‎‌شوم که در برخی لهجه‌ها برایشان معادل‌های خوبی داریم ولی در فارسی معیار نه؛ مثلا اصفهانی‌‎ها در برابر واژه انگلیسی «already»، خیلی راحت می‎‌گویند «جخ». یا مثلاً آقای دریابندری در ترجمه «پیرمرد و دریا»ی همینگوی، از بسیاری واژگان جنوبی مربوط به کشتی‌‎سازی و ماهی‎گیری استفاده کرده‌اند که به ‎نظرم یکی از دلایل غنی شدن ترجمه‎‌شان است. هدف اصلی من هم همین کمک رساندن به فارسی معیار بود. البته برای کارم دلایل شخصی هم داشتم. در خانواده‌ی‎ ما، پدرم با لهجه‌ی یزدی صحبت می‌کرد و مادرم با لهجه‌ی تهرانی. من به تبعیت از مادر در خانه فارسی معیار صحبت می‎‌کردم و وقتی همکلاسی‌هایم تلفن می‌کردند، از خجالت می‎رفتم توی کمد و با آن‌ها به سیاق مدرسه یزدی حرف می‎‌زدم. مدرسه و شهر، پذیرای فارسی معیار نبود و فضای خانه در برابر لهجه‌ی یزدی مقاومت می‌کرد. البته شاید درنظرِ منِ کودک این‌‎طور می‌‎آمد و واقعاً ملامتی درکار نبود، اما به‌‎هرحال این دوگانگی زبان رسمی و لهجه‌ی محلی را از همان کودکی حس می‎‌کردم. بعدها به‌‎عنوان بزرگسال فکر کردم لازم است بین فارسی معیار و لهجه‎‏‌ها آشتی برقرار شود.

مخاطب‎‌های لهجه‌‎یاب، چه سن‎‌وسالی دارند؟

عمدتاً جوان هستند. این را هم براساس صداهایی که به دستم می‎‌رسد می‎گویم هم به خاطر بافت جمعیتی کاربران فعال تلگرام. پدرومادرهای‎مان هم البته دست به تلگرامشان خوب است، ولی بیش‌تر خواننده منفعل هستند. گاهی دوستانی تماس می‎‌گیرند و می‌‎گویند پدربزرگ یا مادربزرگ من هم می‌‎خواهد برای کانال‌تان لهجه بفرستد، خواندن متنی که شما نوشتید برایش سخت است. بعضی‎‌ها هم مثلاً می‎‌گویند من اهل سبزوارم ولی نمی‎توانم سبزواری حرف بزنم، اجازه هست مادرم برایتان صوت بفرستد؟ برای من جالب است با این‌‎که جوان‎ترها کمتر با لهجه صحبت می‎‌کنند، به این پروژه علاقه نشان می‌‎دهند.

 

در بی‌‎رغبتی جوان‎‌ترها به لهجه داشتن، تلویزیون بی‎‌تقصیر نیست. نظر شما در این‌‎باره چیست؟

رفتار تلویزیون در این زمینه بازتابی از رفتار جامعه است. منتها برنامه‌‎ریزان و سیاست‎گذاران در رادیو و تلویزیون باید قدری نسبت به رفتارهای‎شان آگاه‌‎تر باشند. آن‌‎ها در این سال‌ها نه‎‌تنها دید جامعه را نسبت به لهجه‎‌ها اصلاح نکرده‌اند که حتی لهجه‌ها و گویش‌ها را بیش از پیش به حاشیه‌ رانده‌اند. هربار کسی در تلویزیون با لهجه حرف زده، یا آدم توسری‌‎خوری بوده یا دیگران به او واکنش ترحم‌آمیز و احساسی نشان داده‌‎اند که «آخی. چه بامزه حرف می‎زنی.» درحالی‌‎که لهجه‌‌ی آدم‌ها اصلا امر «آخی‌‎برداری» نیست، طبیعی‌ترین شکل حرف زدن است؛ این برخورد اشتباه به‌‎نظرم از نپرداختن به لهجه‎‌ها بدتر است.

در توضیح کانال نوشته‎‌اید که لهجه‎‌یاب می‎‌تواند به مطالعات زبان‎‌شناسی کمک کند، برنامه‌‎ای برایش دارید؟

بله، فکر کردم این کار می‌‎تواند به پژوهشگران مطالعات زبان‌شناسی تطبیقی کمک کند، البته در این لحظه که با شما صحبت می‌کنم هیچ ایده‌ی روشنی برایش ندارم. چندنفر به فاصله‌ی چندساعت از شروع پروژه تماس گرفتند و گفتند که می‌‎توانند از داده‌های این پروژه در «ماشین لِرنینگ» استفاده کنند. یعنی می‎‌توانیم به کامپیوتر آموزش بدهیم که لهجه‌‎ها را تشخیص بدهد. ممکن است کار پرهزینه و زمان‎بری باشد و درنهایت به‎ بهره‌‎وری مالی هم نرسد، ولی صرف وجود چنین‎ افقی هم در نوع خود جذاب است. من فکر ‎کردم حتی ماشین می‎‌تواند یاد بگیرد با لهجه حرف بزند، یا لهجه‌ها را به هم ترجمه کند.

در فضای مجازی، راجع به کانال شما پست و کامنت مثبت زیاد دیده‌‎ام. دلیل این استقبال چیست؟

لهجه‌‎یاب مصداق کارهای سهل و ممتنع است، ایده‌ی ساده‌‎ای که می‌تواند به ذهن هرکسی برسد؛ همه دوستش دارند و می‎‌فهمندش. این علاقه دو جنبه دارد؛ یکی این‌‎که آدم‌‎ها تشنه‌‌ی شنیدن هستند و دوست دارند بدانند در جای‎جای مملکت‎شان مردم چه‌طور حرف می‎‌زنند و تفاوت‎‌ها و شباهت‎‌های‎شان چیست. دلیل مهم‎‌تر این‎ است که بعضی آدم‎‌ها در این مملکت صدایی ندارند. صداهای خاموشی هستند در شهرها و روستاهای کوچک که هیچ‌‎وقت هیچ‎‌جا شنیده نشده‌‎اند و حالا می‌‎توانند با لهجه‌یاب خودشان را به گوش چندهزارنفر برسانند.

 

  • این گفت‌وگو در ۲۴ تیر ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی خراسان منتشر شده است.
  • این گفت‌وگو را خانم الهه توانا انجام داده‌اند.
story image